محل تبلیغات شما

امروز سشنبه 23 /7/98 روز واقعا گندی بود چون امتحان ادبیات گوه کلاسی رو داشتیم . البته انی (انوشا) ادبیات رو دوست داره میگه نخونده ولی من(لوا) میگم خونده و داره گوه می خوره سمت چپی خرم(فاطی) که میگه من آیدا شریفی هستم میگه اسم منم بیار. (دوستمون یکمی حسودن) 

خب داشتم میگفتم (به قول انی آره دیگه خلاصه) زنگ پیش ادبیات داشتیم و بدک ندادیم(اگر شما هم مثل این دو تا اینجوری فکر کردید یه منحرف بد بختید)

دوست خلم میخواد یه آهنگ خز بخونه:(فاطی ملقب به آیدا)

جدیدا یکی اومده تو قلبم

خوب زنگ خورد و باید بریم این بود شرح حال امروز ما

 

تا درودی دیگر بدرود

روز مسخره درست کردن وبلاک

معلم مطالعاتمون میخوااااد بپرسه))))):

ادبیات ,میگه ,آیدا ,داشتیم ,فاطی ,دوست ,منحرف بد ,بد بختید ,یه منحرف ,کردید یه ,اینجوری فکر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گذارش روز